پسوریازیس و DIV
بخش اول – تاریخچه
اوزونتراپی در تاریخ پزشکی نوین، یکی از حوزههایی است که همواره با چالشها، نوآوریها و بحثهای علمی همراه بوده است. در میان روشهای مختلف کاربرد سیستمیک اوزون، سالین DIV (Direct Intravenous Saline Ozonation) جایگاه ویژهای پیدا کرده است، چرا که توانسته محدودیتها و ریسکهای روشهای قدیمیتر را برطرف کرده و راهی ایمن و مؤثر برای رساندن اوزون به بدن فراهم آورد. برای درک بهتر اهمیت این روش، مرور سیر تحول آن از آغاز تا امروز ضروری است.
اوزون نخستین بار در نیمه دوم قرن نوزدهم توسط شیمیدان آلمانی کریستین فردریش شونبین کشف شد. در همان سالها، خاصیت ضدمیکروبی و اکسیداتیو آن توجه پزشکان و میکروبیولوژیستها را به خود جلب کرد. در جریان جنگ جهانی اول، اوزون بهصورت موضعی برای ضدعفونی زخمهای عفونی سربازان به کار رفت و نتایج مثبتی در جلوگیری از گانگرن و سپسیس نشان داد. این نخستین تجربه ثبتشده از اوزونتراپی در عرصه بالینی بود.
تا دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰، بیشتر کاربرد اوزون محدود به ضدعفونی آب و استفاده موضعی در پزشکی بود. اما پزشکان اروپایی، بهویژه در آلمان و ایتالیا، به فکر استفاده سیستمیک آن افتادند. نخستین روشها، مانند تزریق مستقیم گاز اوزون به ورید (Direct Gas Injection)، بهدلیل خطر بالای آمبولی گازی و مرگ ناگهانی، بهسرعت کنار گذاشته شدند. این خطاها موجب بدنامی اولیه اوزونتراپی در محافل پزشکی شد و سالها مانع پذیرش گسترده آن گردید.
در همان زمان، روش دیگری به نام اتوهموتراپی (Autohemotherapy, AHT) ابداع شد. در این تکنیک، مقدار مشخصی از خون بیمار خارج، با اوزون غنی میشد و دوباره به بدن تزریق میگردید. این روش، هرچند نسبت به تزریق مستقیم ایمنتر بود، اما مشکلاتی نظیر نیاز به خونگیری مکرر، استفاده از مواد ضدانعقاد، و دشواری در کنترل غلظت دقیق اوزون داشت.
نقطه عطف تاریخ اوزونتراپی، ورود دانشمندان روسی و اوکراینی بود که از دهه ۱۹۷۰، پژوهشهای گستردهای درباره کاربرد اوزون در پزشکی آغاز کردند. در سال ۱۹۷۷، گروهی از محققان در آکادمی پزشکی نیژنی نووگورود (روسیه) موفق شدند روش جدیدی را طراحی کنند: انحلال اوزون در محلول نرمالسالین. این دستاورد باعث شد که اوزون بهشکل کاملاً حلشده وارد بدن گردد و خطر آمبولی گازی از میان برداشته شود.
در سال ۱۹۷۹، همان گروه روسی برای نخستین بار در جهان، از محلول اوزونهشده در جراحی قلب برای شستوشوی عروق کرونر استفاده کردند. چند سال بعد، در ۱۹۸۶، نخستین کاربرد اکستراکورپورال خون اوزونه (EBOO) نیز توسط آنها گزارش شد. این نوآوریها نشان داد که اوزون میتواند نهفقط بهصورت موضعی، بلکه بهعنوان یک عامل درمانی سیستمیک نیز با ایمنی بالا بهکار رود.
پس از تثبیت روش Ozonated Saline Solution (OSS) در روسیه، این تکنیک بهسرعت در مراکز درمانی سراسر اتحاد جماهیر شوروی گسترش یافت. وزارت بهداشت روسیه بهطور رسمی پروتکلهایی برای استفاده از این روش در بیماریهای مختلف از جمله بیماریهای قلبی–عروقی، دیابت، عفونتهای ویروسی و بیماریهای خودایمنی منتشر کرد.
در کوبا نیز از اوایل دهه ۱۹۹۰، کلینیکهای تخصصی اوزونتراپی شروع به استفاده از روش سالین DIV کردند. پژوهشگران کوبایی مانند مارتینز-سانچز و همکارانش مطالعات بالینی متعددی را منتشر کردند که اثربخشی این روش را در درمان دیابت، پای دیابتی و پسوریازیس نشان میداد.
در آغاز دهه ۲۰۰۰، انجمنها و کمیتههای علمی بینالمللی مانند ISCO3 (International Scientific Committee of Ozone Therapy) بهدنبال تدوین استانداردهای جهانی برای اوزونتراپی برآمدند. این تلاشها منجر به انتشار اعلامیه مادرید (Madrid Declaration on Ozone Therapy) شد که در ویرایشهای مختلف (۲۰۱۰، ۲۰۱۵ و ۲۰۲۰) دستورالعملهای دقیق برای روشهای بالینی اوزونتراپی، از جمله سالین DIV، ارائه کرد.
در همین دوران، پژوهشهای متعددی در اروپا، آسیا و آمریکای لاتین انجام شد که نشان داد سالین DIV نهتنها در بیماریهای عفونی و التهابی، بلکه در حوزه ضدپیری، ترمیم زخمهای مزمن و تعدیل بیماریهای خودایمنی نقش برجستهای دارد.
امروزه سالین DIV بهعنوان یکی از ایمنترین و کارآمدترین روشهای سیستمیک اوزونتراپی شناخته میشود. این روش بهویژه در بیماران خودایمنی مانند پسوریازیس، آرتریت روماتوئید و اماس جایگاهی ویژه یافته است، زیرا بدون نیاز به خونگیری و استفاده از ضدانعقاد، امکان تعدیل سیستم ایمنی را فراهم میآورد. علاوه بر این، در بیماران دچار زخمهای مزمن و عفونتهای مقاوم به آنتیبیوتیک، سالین DIV توانسته کیفیت زندگی و پیشآگهی بیماران را بهطور چشمگیری بهبود بخشد.
از منظر ایمنی، گزارشهای بالینی نشان میدهند که برخلاف روشهای قدیمی، سالین DIV تاکنون با هیچ عارضه مرگبار همراه نبوده و تنها واکنشهای خفیف و گذرایی مانند طعم فلزی در دهان یا احساس گرما در بدن گزارش شده است. همین ویژگی، همراه با سهولت اجرا و هزینه نسبتاً پایین، باعث شده که این روش بهسرعت در کلینیکهای تخصصی سراسر جهان پذیرفته شود.
اگر بخواهیم سیر تحول اوزونتراپی را خلاصه کنیم، میتوان گفت که مسیر آن از روشهای پرخطر و ابتدایی قرن بیستم، بهتدریج به روشهای علمی، ایمن و استاندارد امروزی رسیده است. در این میان، سالین DIV نقشی تعیینکننده داشته و اکنون بهعنوان پلی میان تجربیات تاریخی و دستاوردهای علمی مدرن شناخته میشود
سالین DIV و مکانیسمهای اثر چندوجهی
تزریق وریدی سالین اوزونه (DIV Saline) یکی از مؤثرترین روشهای سیستمیک اوزونتراپی است که در دهههای اخیر بهویژه در مراکز تحقیقاتی روسیه و آلمان بهطور گسترده مورد بررسی قرار گرفته است. این روش بر اساس ایجاد یک استرس اکسیداتیو کنترلشده طراحی شده است؛ استرسی که به جای تخریب سلول، نقش «آموزشی» برای سیستمهای دفاعی بدن ایفا میکند و باعث بازآرایی بیولوژیک در مسیرهای متابولیک و ایمنی میشود. این ویژگی منحصربهفرد اوزونتراپی سبب شده که سالین DIV همزمان چندین مسیر سلولی و مولکولی را فعال کند.
مکانیسمهای آنتیاکسیدانی
سالین اوزونه از طریق فعالسازی مسیر Nrf2-Keap1 بهعنوان یک کلید مرکزی دفاع آنتیاکسیدانی عمل میکند. در حالت عادی، فاکتور رونویسی Nrf2 توسط پروتئین Keap1 مهار میشود، اما حضور مقادیر کنترلشده اوزون سبب آزاد شدن Nrf2 و انتقال آن به هسته سلول میگردد. در نتیجه بیان ژنهای کدکننده آنزیمهای دفاعی از جمله سوپراکسید دیسموتاز (SOD)، کاتالاز (CAT)، گلوتاتیون پراکسیداز (GPx) و هماکسیژناز-۱ (HO-1) افزایش مییابد.
افزایش این آنزیمها منجر به خنثیسازی گونههای اکسیژن فعال (ROS) میشود و بار اکسیداتیو بدن بهطور چشمگیری کاهش پیدا میکند. بهطور بالینی، این فرایند در بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ منجر به کاهش شاخصهای پراکسیداسیون لیپید (مانند مالوندیآلدهید – MDA) و همزمان افزایش سطح گلوتاتیون احیا (GSH) شده است. این تغییرات بیوشیمیایی نشاندهنده آن است که سالین DIV تعادل رداکس سلولی را بازمیگرداند.
از نظر فیزیولوژیک، این بازگشت تعادل رداکس موجب بهبود عملکرد میتوکندری، افزایش تولید ATP و بهبود متابولیسم سلولی میشود. در بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا و سندرم خستگی مزمن، افزایش تولید انرژی در سطح میتوکندری به کاهش دردهای منتشر، بهبود کیفیت خواب و افزایش توان جسمی منجر گردیده است.
مکانیسمهای ایمنی (Immunomodulation)
یکی از جنبههای برجسته سالین DIV، توانایی آن در تعدیل ایمنی یا ایمونومدولاسیون است. در بیماریهای خودایمنی، تعادل میان سلولهای T التهابی (مانند Th1 و Th17) و سلولهای تنظیمی (Treg) برهم میخورد. پیامد این عدم تعادل، ترشح بیش از حد سایتوکاینهای التهابی مانند TNF-α، IL-6 و IL-17 است که به آسیب بافتی و التهاب مزمن منجر میشوند.
سالین اوزونه با کاهش فعالیت بیش از حد سلولهای Th17 و همزمان افزایش جمعیت سلولهای Treg، سیستم ایمنی را از حالت «خودتخریبی» به سمت «خودتنظیمی» بازمیگرداند. این تغییر ایمونولوژیک در مطالعات کلینیکی روی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) نشان داده شده است؛ بهطوریکه کاهش مارکرهای التهابی سرمی، کاهش دفعات عود بیماری و بهبود پارامترهای کیفی زندگی بیماران گزارش گردیده است.
در پسوریازیس نیز، تنظیم تعادل سایتوکاینها باعث کاهش ضخامت پلاکها، رفع خارش و کاهش پوستهریزی پوستی شده است. ترکیب درمان سیستمیک با سالین DIV و درمان موضعی با روغن اوزونه، یک پروتکل همافزا ایجاد میکند که هم التهاب سیستمیک را کاهش میدهد و هم ضایعات پوستی را سریعتر بهبود میبخشد.
اثرات ضدالتهابی و بهبود میکروسیرکولاسیون
در بسیاری از بیماریهای مزمن، التهاب پایدار و اختلال در میکروسیرکولاسیون دو عامل کلیدی تخریب بافت هستند. سالین DIV با مهار مسیر NF-κB، ترشح سایتوکاینهای التهابی (نظیر TNF-α و IL-1β) و آنزیمهای التهابی (مانند COX-2 و iNOS) را سرکوب میکند. به این ترتیب، شدت التهاب کاهش یافته و محیط بافتی برای بازسازی آماده میشود.
همزمان، سالین اوزونه موجب افزایش انعطافپذیری غشای گلبولهای قرمز، کاهش ویسکوزیته خون و بهبود رئولوژی عروق کوچک میشود. این تغییرات فیزیکی جریان خون، اکسیژنرسانی و تغذیه بافتی را بهبود میبخشند. شواهد بالینی در بیماران مبتلا به زخم پای دیابتی نشان دادهاند که استفاده از سالین DIV سرعت تشکیل بافت گرانولاسیون را افزایش داده و احتمال عفونت ثانویه را کاهش میدهد.
در بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید، بهبود میکروسیرکولاسیون مفاصل به کاهش درد، کاهش تورم و افزایش دامنه حرکتی کمک کرده است. این اثر نهتنها در سطح علامتی بلکه در سطح بافتی نیز با کاهش تخریب غضروف و کند شدن روند پیشرفت بیماری همراه بوده است.



